جدول جو
جدول جو

معنی بشته داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

بشته داشتن
کم جنبش بودن، ناتوان بودن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ لاجْ جَ)
مرکّب از: ب + راه + داشتن، کنایه از ترصد و انتظار ورود چیزی داشتن و این در بیت نظامی واقع است لیکن اکثر بدین معنی چشم براه داشتن مستعمل میشود نه تنها ’براه داشتن’. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
میل به غذا داشتن. رغبت به غذا داشتن، فربه شدن ستور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(بَ گُ تَ)
ملول کردن. ناشاد کردن. خشنود نکردن:
پیام ما که رساند بخدمتش که رضا
رضای اوست اگر خسته دارد ار خشنود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(چَ شُ دَ)
ننگ و عار داشتن. عیب داشتن: جواب داد که بنده را فرمان بود به رفتن به فرمان عالی برفت و زشتی دارد بازگشتن. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 80). رجوع به زشت، زشتی و دیگر ترکیبهای این دو کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
دارای دسته بودن. قبضه داشتن. جایی برای گرفتن بدست داشتن. دنباله داشتن. دمکی داشتن، اجزاء گردآمده داشتن، افراد بهم آمده داشتن. جوقی و گروهی از نوعی بهم داشتن:
کبوترباز معشوقی بدام آورده دلها را
که از خیل ملک هم چون کبوتر دسته ای دارد.
سالک یزدی
لغت نامه دهخدا
اشتها داشتن به. میل داشتن به (غذایی یا نوشابه ای)، خورد گرایی واستن (بهره از گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیه داشتن
تصویر بنیه داشتن
ناتوانی توان نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسته داشتن
تصویر بسته داشتن
((~. تَ))
مقید ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت داشتن
تصویر پشت داشتن
((~. تَ))
همت داشتن، پشتکار داشتن، حامی داشتن، پشتوانه داشتن
فرهنگ فارسی معین